زوج درمانی و خانواده درمانی
زوجیت معمایی که هنوز حل نشده
چرا هر رابطهای پس از ازدواج به مشکل میخورد؟ چرا این
روزها عشق کیمیا شده است؟ انگار آدمها با رفتن زیر یک سقف به کلی عوض میشوند و
یکدیگر را نمیشناسند!این روزها طول و عرض یک رابطه نمیتواند سند قابل اتکایی
باشد؛ برای اینکه مطمئن باشیم رابطه از خطر فروپاشی در امان است. گمان می رود
دوران شناخت و روزهای آشنایی کوتاه باشند یا بلند، روش آشنایی سنتی باشد یا مدرن
فرقی در نتیجه ندارد. برآیند تفکرات جامعه نیز اینطور است که رابطهها در زمان
فعلی فشل و ناکارآمد هستند. هنوز آمار طلاق بسیار بالاست و دیگر نمیتوان برای عموم
مردم نسخهای ارائه داد که زخم ورم کرده زوجیت های بی سرانجام را درمان کند. عشق
هر روز چالش برانگیزتر و رازآلودتر میشود. کمتر کسی جرئت این را دارد که از یک
زوج با اطمینان تعریف و تمجید کند چرا که بسیار محتمل است که رابطه در چالهای
بیفتد و سپس همان چاله به ظاهر کوچک دو فرد درگیر را درون خود گیر بیندازد و رابطه
را ببلعد! با این وجود عجیب است که، همچنان فضای حاکم بر چشمها و گوش های ما (مدیا)
فانتزی یک عشق ایدهآل را در ذهن ما ایجاد کرده و به ان بال و پر می دهد. انگار واقعیت
تلخ ناکامی هایی که اکنون در روابط زوجین زیادتر به چشم میآیند؛ حریف آن تصویر شکل گرفته و از پیش تعیین
شده، عاشق سوار بر اسب سفید نمی شوند.
ما با دیدگاه هایی رادیکال نسبت به این موضوع مهم مواجه
هستیم، دیدگاه هایی که علم زوج درمانی و رویکردهای مختلف رواندرمانی سعی در تغییر
آنها دارند اما به سبب وجود منابع ادبی و تصویری ما از چند هزار سال گذشته تا به
امروز که درباره عشق و زناشویی شعرها سرودهاند و رمانها نوشتهاند و فیلمها بر
پرده سینما اکران کرده اند، علم زوج درمانی هنوز آنقدر گستره ای میان مردم و افکار
آن ها نیافته است. پس میتوان گفت برای آنکه نتیجهی دیگری در روابط عاشقانه و
صمیمانه خود بگیریم میبایست کمی از آن تصویر فانتزی شده، کاملا بی نقص و همیشه
عاشقانه فاصله بگیریم.
یک فانتزی ایده آل سازی شده
زمانی که یک زوج با یکدیگر وارد رابطه میشوند. گویی آدم هایی از چند نسل قبل خود را با آدمهای چندین نسل فرد مقابلشان متصل میکنند و الگوهای رابطهای پدران و مادران خود را به صورت ناهشیار به اکنون و اینجا، به درون این رابطه عاطفی راه می دهند. درحالیکه هیجانات برآمده از فعالیت مسیر دوپامینی درابتدای رابطه برق چشمان ما را هر لحظه بیشتر میکنند. ما به صورت ناهشیار چیزهایی وارد رابطه میکنیم که با گذشت زمان پی میبریم که از وجود و حضور آن ها بی خبر بوده ایم. محتوای موادی که به شکل ناهشیار به رابطه تزریق میشود در هر فرد و در هر رابطه میتواند کاملا متفاوت باشد . ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که الگویی که با خود به هر رابطهی صمیمانه میبریم از کدام تجربه و در چه سنی به دست آورده ایم. رابطه صمیمانه قرار گرفتن در یک موقعیت نزدیک به دیگری با درصدی از گشودگی است که میتوان آن را پیش بینی کرد اما نمی توان آن را در اندازه ای ثابت نگه داشت. بسیاری از ما با پیش فرض اینکه در حیطه خودشناسی و شناخت روان انسان مطالعاتی داشته ایم و با افرادی که تجربه های موفقی داشته اند گفتگو کرده ایم وارد رابطه میشویم و زمانی که با مشکلی مواجه میشویم هرچه میان اطلاعات خود جستجو میکنیم پاسخ موردنظرمان را نمییابیم. ترفندهای گفته شده را به کار میگیریم با دوستانمان حرف میزنیم و کتابهای راه حل محور میخوانیم، مدیتیشن میکنیم و گاهی حتی درکارگاههای زوج محور شرکت میکنیم اما مشکل حل نمیشود و اضطراب آن مسئله ای از رابطه که سرباز کرده، آن بحثی که روی میز بازمانده است همواره جان ما را میآزارد.
زوج درمانی، گذشتن از یک مسیر جدید
زوج درمانی پروسهای از پیش تعیین شده نیست. پروتکلی که بتوان آن را در یک کارگاه چندین نفره اجرا کرد و از آن بهره برد در دست ندارد. زوج درمانی مسیری است که با طی زمان در هر جلسهی گفتگویی که زوجین درکنار یکدیگر مینشینند و با راهبری درمانگر درباره مسائل خود سخن میگویند شکل میگیرد. شمایلی که تنها متعلق به همان زوج است. و مسیری که تنها برای حل مشکل همان زوج ترسیم شده است. جلسات مشاوره پارتنرها اگرچه بر محور مشکلی که رابطه دارد حرکت میکند اما نقطه روشنی است برای آن که هرکس اثرات مسائل فردی خودش را در رابطه به وضوح ببیند. برای بسیاری از ما رابطه نقطه آغازی است برای آنکه به درمان زخمهایی برسیم که هیچگاه به آن ها دسترسی نداشته ایم. و برای بسیاری دیگر رابطه خود یادآور زخمهایی است که در روابط مهم و نزدیک دیگرمان خوردهایم. و همه این دریافت ها درباره خودمان هر آینه که به رابطه کمک می کنند، ما را با سوالات بیشتری درباره خودمان، خواست ها و نیازهایمان درگیر می کند. زوجیت ما را واردار می کند با دقت بیشتری درباره رفتارهای خودمان، چرایی و چگونگی اش فکر کنیم. بحران های رابطه عاطفی در مقایسه با بحران های شخصی به میزان کمتری قابلیت انکار و بی توجهی دارند چرا که رابطه مختصاتی از زندگی است که همواره با آن درگیر و مرتبط هستیم. در درمان هایی که با محوریت بهبود روابط شکل گرفته اند درمانگر همواره در فاصله ای یکسان از هر یک از طرفین رابطه حضور دارد به شکلی که نمیتوان گفت این درمانگر با کدام فرد در آن رابطه عاطفی نزدیکی و همفکری بیشتری دارد. اگرچه این موضوع دشواری کار درمانی با زوجین را بیشتر می کند اما همین مهم مهارت، توانمندی و اهمیت حیطه زوج درمانی راهم نشان می دهد. شما می توانید با اعتماد به اینکه زوج درمانگر در مسیر اصلاح رابطه است و نه در مسیر القای نظرات یا سلایق خودش به افرادی که صرفا در حیطه روابط و زوج متخصص هستند اعتماد کنید.
یک تصویر پر خراش اما واقعی
زوجیت نمی تواند یک معما نباشد. چون انسان ها پیچیده هستند و پیچیدگی های انسانی در فضاهای نزدیک به یکدیگر به توان دو میرسند. اما می تواند معمایی باشد که با تلاش مستمر و کار دائمی روی آن، به راه حل هایی برای فهم و درکش برسیم. راه هایی که صمیمیت های از دسته رفته را با چهره های جدیدشان در ذهن و قلب ما بازیابی کنند. واقعیت این است که ما نمی توانیم بدون روابطی صمیمانه و امن در این دنیا زیستی متعادل و سالم داشته باشیم. اما مخدوش بودن روابط نیز می توانند سلامت روان ما را تحت الشعاع قرار دهند. پس باید قدمی اساسی برداریم. در جهت اصلاح آنچه در بخش عاطفی روابط مان جریان دارد. باید بپذیریم تابلوی موجود از عشق یک منظره دست نخورده و آفتابی نیست که همه انرژی مان را برای رسیدن به آن صرف کنیم. باید تصویر را با روزهای طوفانی و خراش ها و خوردگی هایی ترسیم کنیم که روابط عاطفی و ازدواج را دستخوش تغییر می کنند. سختی های زندگی در چارچوب ازدواج یا هر قرارداد متعهدانه دیگری بیشتر یا کمتر نمی شوند بلکه جنس و فصل شان تغییر خواهد کرد.
جلسات زوج درمانی به افراد کمک می کند. با مدل رابطه ای خودشان در شرایطی امن تر و متصل تر قرار بگیرند. مشکلات را در اندازه خودشان ببینند، فانتزی ها را کنار بگذارند، و با تجربه بودن های متفاوت، اما معتبر خودشان، روابطی بسازند. منحصر به فرد و متعلق به وجود اصیل خودشان و دیگری.